امام باقر(ع): سفیانی برای عذاب کردن دشمنان شما کافی است!
غیبت نعمانی
امام باقر(ع):
فابشروا ثم ابشرو باللذی تریدون الستم ترون اعدا کم یقتلون فی معاصی الله ویقتل بعضکم بعضا علی الدنیا دوونکم و انتم فی بیوتم آمنون فی عزله عنهم وَ کَفَى بِالسُّفْیَانِیِّ نَقِمَةً لَکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَ هُوَ مِنَ الْعَلَامَاتِ لَکُمْ مَعَ أَنَّ الْفَاسِقَ لَوْ قَدْ خَرَجَ لَمَکَثْتُمْ شَهْراً أَوْ شَهْرَیْنِ بَعْدَ خُرُوجِهِ لَمْ یَکُنْ عَلَیْکُمْ بَأْسٌ حَتَّى یَقْتُلَ خَلْقاً کَثِیراً دُونَکُمْ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ فَکَیْفَ نَصْنَعُ بِالْعِیَالِ إِذَا کَانَ ذَلِکَ قَالَ یَتَغَیَّبُ الرِّجَالُ مِنْکُمْ عَنْهُ فَإِنَّ حَنَقَهُ وَ شَرَهَهُ إِنَّمَا هِیَ عَلَى شِیعَتِنَا وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ بَأْسٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى قِیلَ فَإِلَى أَیْنَ مَخْرَجُ الرِّجَالِ وَ یَهْرُبُونَ مِنْهُ فَقَالَ مَنْ أَرَادَ مِنْهُمْ أَنْ یَخْرُجَ، یَخْرُجْ إِلَى الْمَدِینَةِ أَوْ إِلَى مَکَّةَ أَوْ إِلَى بَعْضِ الْبُلْدَانِ ثُمَّ قَالَ مَا تَصْنَعُونَ بِالْمَدِینَةِ وَ إِنَّمَا یَقْصِدُ جَیْشُ الْفَاسِقِ إِلَیْهَا وَ لَکِنْ عَلَیْکُمْ بِمَکَّةَ فَإِنَّهَا مَجْمَعُکُمْ وَ إِنَّمَا فِتْنَتُهُ حَمْلُ امْرَأَةٍ تِسْعَةُ أَشْهُرٍ وَ لَا یَجُوزُهَا إِنْ شَاءَ اللَّه.
امام باقر(ع): پس بشارت باد بر شما و باز بشارت و مژده باد برشما به آنچه میخواهید و مقصود شماست! آیا نمیبینید که دشمنان شما بخاطر نافرمانی خدا با یکدیگر در جنگ و ستیزند؟ و بعضی از آنها به خاطر دنیا بعضی دیگر را نه شما را میکشند و شما در خانه هایتان بر کنار از آنها در امن و آسودگی هستید
و سفیانی برای عذاب کردن دشمنان شما برای شما کافی است و از جمله نشانههایی برای شماست (برای فهم نزدیکی ظهور) علیرغم اینکه این فاسق شورش کرده، شما یک یا دو ماه پس از خروج او از جای خود تکان نخورید. ناراحتی به شما نخواهد رسید تا جمع زیادی از غیر شما( غیر شیعیان) را بکشد. برخی اصحاب پرسیدند وقتی اینگونه شد برای خانواده و عیال چه تدبیری بیندیشیم؛ امام فرمود مردان خود را از او مخفی کنید. عقده و کینه او متوجه شیعیان ماست اما بر زنان باکی نیست انشاءالله. پرسیده ششد بس مردان به کجا فرار کنند امام فرمود شیعیانی که میخواهند از دست سفیانی بگریزند به مدینه یا مکه یا دیگر شهرها(غیر از منطقه شام و عراق) بروند. سپس فرمودند: البته به مدینه نروید؛ زیرا سپاه مرد فاسق (سفیانی) به آن جا حمله خواهد کرد، بلکه بر شما باد به مکه؛ چرا که آنجا محل اجتماع شماست.
منبع:
نعمانی، الغیبه، ص300
روایت عجیب: جابجایی بین لشکریان سفیانی و امام زمان عج!
امام باقر (ع):
آنگاه حضرت مهدی(عج) به کوفه می آید و تا زمانی که خدا بخواهد در آنجا میماند تا بر کوفه مسلط گردد. سپس با همراهانش به (مرج عذرا) می آیند. در حالی که بسیاری از مردم به آن حضرت پیوسته اند. در آن هنگام سفیانی در منطقه (رمله) (فلسطین) بسر میبرد. دو سپاه رو در روی هم قرار میگیرند. آن روز ، روز ابدال است ، جمعی از مردمی که با سفیانی هستند از پیروی او دست کشیده و به شیعیان آل محمد (ع) می پیوندند و عده ای از مردم که با آل پیامبر هستند به سفیانی میگروند ، آنها در واقع از پیروان او بوده و به او میپوندند. هرکس در آنروز بسوی پرچم خود میشتابد.
منبع:
عصر ظهور علامه کورانی ص151
بحار النوار جلد 52 ص224
جزییات روایات ستاره دنباله دار در آستانه ظهور چیست؟
در روایتی از امام باقر(ع) آمده است: (هرگاه عبّاسی به خراسان رسد، ستاره دنبالهدار در مشرق طلوع می کند. نخستین بار که طلوع کرد، برای نابودی قوم نوح بود، هنگامی که خدا غرقشان کرد. [دومین بار] در زمان ابراهیم(ع)، آنگاه که او را در آتش افکندند و زمانی که خداوند فرعون و همراهانش را نابود ساخت و [سومین بار] هنگامی که یحیی پسر زکریّا کشته شد، طلوع کرد. پس هرگاه آن را دیدید، از شرّ فتنه ها به خدا پناه برید. طلوع این ستاره پس از گرفتن خورشید و ماه خواهد بود. سپس [بنی عبّاس] درنگ نمی کنند (دوام نمیآورند) [جز زمانی کوتاه]، تا آنکه اَبْقَع در مصر آشکار شود.1
در روایتی دیگر آمده است: (از علایم نزدیکی ظهور: طلوع ستارهای درخشان در سمت مشرق است که همچون ماه میدرخشد سپس دو جانب آن خم گردد به طوری که گویی دو جانب آن میخواهند به همدیگر متّصل شوند. [سپس] پدید آمدن سرخی در آسمان [است] که در فضا پراکنده گردد.)2
منابع:
1.الفتن، ص148، جزء ه، ح 607
2.شیخ مفید الارشاد جلد2 ص368
امام حسین ع به مادر شهید مفقود الاثر گفت: چرا اینقدر بی تاب هستی؟ خواستیم صبرت را ببینیم.
مادر شهید محمدحسین نیل ساز:
سال 82 توفیق زیارت امام حسین نصیبم شد. در کنار حرم فریاد کشیدم که یا ابا عبدالله! من پسرم حسین را از تو میخواهم! کمی بعد در کنار ضریح بیهوش شدم و در عالم رؤیا آقایی مهربان را بالای سر خود دیدم که از من پرسید: چرا اینقدر بی تابی میکنی؟ پاسخ دادم: آمده ام حسینم را از شما بگیرم! آن آقا گفت: میخواستیم زمانی بگذرد و صبرت را ببینیم. اکنون حسین تو اینجاست! نگاهی کردم. محمد حسین در کنارم بود. او پارچه سفیدی به من هدیه داد و گفت: از این پارچه برای خود و خواهرانم پیراهن و چادر تهیه کن.
با ریختن آب به سرو صورتم به هوش آمدم و پس از دقایقی دریافتم که همه آنچه دیدم رؤیایی بیش نبوده است و…».
یک سال بعد در 25/ 5/ 83 به دنبال سقوط حکومت بعث عراق و پایان مرحله اصلی عملیات تفحص، بنیاد شهید، 77 جاویدالاثر شهرستان دزفول را رسماً «شهید» معرفی کرد و مراسمی در مسجد جامع دزفول به یادشان برگزار شد.
اما من مطمئن بودم از وعده ای که از مولایم گرفتم یقین داشتم که حسین من بر میگردد . تا اینکه خبر رسید یک شهید گمنام قبل از تدفین نشانه هایی داشته که مشخص شد فرزند من است. پیکر پسرم برگشت و من نیز حاجت روا شدم.
منبع:
کتاب شهیدان زنده اند ص56
https://www.tabnak.ir/fa/news/410626
تفحص شهدای دفاع مقدس از چه زمانی شروع شد؟
پس از جنگ در آذر ماه سال 69 بود که سید احمد میرطاهری و حاج سعید قاسمی به همراه چند تن دیگر از نیروها به جنوب رفته بودند و وقتی به مناطق عملیاتی میروند ، پیکر شهدایی را که از آنجا افتاده بودند میبنند و از آنها عکس میگیرند.
سید احمد میرطاهری میگوید: همراه با حاج سعید قاسمی و چند تا از بچه ها سفری داشتیم به منطقه جنوب ، در تعاون جنوب ، در اتاق یکی از آقایان عکسی دیدیم که قاب شده بود ، به دیوار در عکس تصویر منطقه ای به چشم میخورد که اسکلت شهدا روی زمین افتاده بود. خیلی جا خوردیم ، پرسیدیم محل این عکس کجاست؟ که فهمیدیم فکه است. دیدن آن عکس ، آتشمان زد ، یک راست رفتیم فکه ، منطقه والفجر مقدماتی و از آنجا به طلائیه ، در کمال حیرت و ناباوری دیدیم که اسکلت های سفید شده ای روی زمین ریخته است. شدت گرما و آفتاب آنها را سفید کرده بود. آن تعدادی را که دم دستمان بودند وارسی کردیم ، پلاک و وسایلشان را که دیدیم ، متوجه شدیم ، همه شان شهدای خودمان هستند . یک سری عکس از آنجا گرفتیم و بردیم برای بعضی از آقایان که مدعی خیلی مسائل بودند. همین بود که ما گروه راه انداختیم و از تهران آمدیم جنوب بدون آنکه به کسی وابسته باشیم.
حاج سعید میگفت: من در طلائیه توی این مانده بودم که آیا اینها شهدای ما هستند. که به این سادگی روی زمین افتاده اند؟ پیکر آنها تبدیل به اسکلت شده بود ولی همه اندام و وسایل و تجهیزات شان موجود بود!
از همانجا کلید کار تفحص در جنوب زده شد و در همان سری اول حدود 300 شهید پیدا شد.
کتاب تفحص ص31 و ص32 و ص63
گفت و گوی نوید شاهد با مسئول اسبق تفحص لشکر27 محمدرسول الله
https://navideshahed.com/fa/news/435105/